خواب خواب خواب. صبح های من اینجوری شروع میشه پر از خستگی. ساعت ده یازده بزور خودمو ببیدار میکنم تا دوازده یک منگم. میرم حموم تا دو. بعدش نهار میخورم و بعد از این پا اون پا کردن بالاخره شروع میکنم. هرروزم میخوام این روند رو تغییر بدم اما مشکل اصلی یعنی خواب زیاد همچنان هست. مها میگه باید به خودت غلبه‌ کنی اما من میگم دست من نیست. ولی مها میگه دست تو. پس چرا نمیتونم؟؟ هر روز به خودم قول میدم که فردا دیگه اینجوری نباشم. ولی نشده تا حالا شاید فردا شد شاید بیدار شدم زود. 

بگذریم. کتابمو شروع کردم خب داستانی توقع نداشتم اولش اینجوری باشه. خب خیلی وقت بود رمان نخوندم. تنوع هم بد نیست. دست به بقیه کارام نزدم شاید تا شب سراغ اونا هم برم. فعلا که نشستم رو مبل دارم کتابمو میخونم. کاش تا قبل سیزده تمومش کنم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت بازرگاني تجاري چرو تاکسی فرودگاه امام وب نود و نه الف‌با متکازین معرفی انواع فرش ایرانی السلام علیک یا فاطمة الزهراء سلام الله علیها باشگاه فرهنگی ورزشی زردپوشان Amanda Mary