تا یازده خواب بودم امروز بعدشم هی چرت میزدم. دوباره خوابم زیاد شده هنوز نتونستم کنترلش کنم. خلاصه که مها گفت برم حموم خواب از سرم بپره بی تاثیرم نبود ولی هنوز انگار خسته ام :/ به حس هام نباید توجه کنم. به خوابیدن. حوصله ی بقیه کارامو ندارم فکر کنم امروز خیلی بترم کتابمو بخونم. همین. یه مائده ی خیلی خیلی خسته انگار یه عمره نخوابیده.
درباره این سایت