دارم از زور خستگی میمیرم یعنی. هلاک هلاکم. اینقدر راه رفتیم راه رفتیم که نگو از اینور به اونور. از اونور به اینور. اولین سالی بود میومدم بیرون اینجوری. یه شوری بود برای خودش همه انگار دنبال تازه شدنن. کلی چیز میز برای خودم خریدم بجز چیزایی که لازم داشتم :دی خلاصه که همین. آخرین روز سال ۹۷ اینطوری بسر شد که من متنفر از خرید رفتم خرید. و هیچکار دیگه ایم نکردم. اما خب سال که نو بشه همه چیز دوباره شروع میشه. خسته تر از اونم که بیشتر بتونم بنویسم. سرمو بزارم رو بالش بیهوش شدم اما از الان لباس پوشیدم حاضرو آماده که سال تحولی بشه .من به روزای خوب امیدوارم. 


یه قاب خوشرنگم برای گوشیم خریدم این یکی قرمز سرخوابیه!



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Erika علي داودي تست یک ظروف چینی Greg فقه و زندگی امیرحسین میرزانیا تحصیل به زبان ترکی آشپزی هانی مانی