خب بالاخره تموم شد. اصلا مغزم در حال ترکیدنه. درسته یسری چیزاشو نفهمیدم اما خیلی چیزم ازش یادگرفتم. احساس میکنم شاید این کتاب بزرگتر از عقل من بود. شاید واسه همین یه جاهاییش نمیفهمیدم یا حوصله سر بر بود برام ولی خب به قول استادم کتاب خوب کتابی که تحقیرمون کنه و ما بفهمیم چقدر نمیدونیم. من دقیقا همین حسو داشتم. یه جاهاییشم تکراری بود البته.
بچه که بودم بهم میگفتن به خدا نباید فکر کنی این که چه شکلی کجاست و از این چیزا دیوونه میشی. علنن منو از فکر کردن باز میداشتن :دی. حالا الان میخوندم میبینم چه مسئله مهمی همین خدا.
دارم از گشنگی میمیرم رفته رو مخم حسابی. همش گشنه. بعد نگشنه ی معمول انگار چندین روزه هیچی نخوردم حالت تهوع بگیرم به خاطرش :/
یه خورده اهنگ گوش بدم بعد بریم سراغ کتاب بعدی. اگه گفتی چیه؟
کتابیم که تموم شد کتاب تاریخ فلسفه یونان و روم جلد یک ، نوشتهٔ فردریک چار کاپلستون ، ترجمهٔ سید جلال الدین مجتبوی ، نشر علمی فرهنگی بود.
درباره این سایت