الان که دارم مینویسم رو به بیهوشیم و ساعت ۵:۱۵ صبح. از دیروز که شروع کردم به خوندن کتاب تا الان مشغول خوندنش بودم. شبا چقدر خوبه خوندنو کار کردن ادم یسره کار میکنه همه جا ساکت بدون هیچ حواس پرتی. با مها نشسته بودیم رو میز اشپزخونه. یروز دلتنگ این روزا میشم. میدونم. بگذریم میخوام بخوابم هشت بیدار بشم و کتاب تموم شد فقط پیوستهاش مونده. کتاب بدی نبود. با تولستوی اشنا شدم هرچند ازش چیزای بیشتری خودم میدونستم. احساس کردم یسری چیزارو نگفته بود نمیدونم چرا؟ شاید البته این نکته مثبتشم باشه ها. بگذریم من عاشق این خستگیم برم که بیهوش بشم.
کتاب زندگانی تولستوی، نوشتهٔ رومن رولان ، ترجمهٔ ناصر فکوهی ، نشر دانش و نشر پویا
+ او لذت اخلاقی دوست داشتن را به من شناساند.
+ من همیشه چیزهایی را بر زبان رانده ام که حتی از ازعان آنها نزد خویش شرم داشته ام.
درباره این سایت