خیلی کتابو کند پیش میرم و زمانو سریع از دست میدم :/ صفحه ۶۶ ام. به نظرت چرا جدیدا رمانهارو سخت میخونم و طولانی نسبت به کتابای دیگه. امروز ولی عکاسیم میرم همچنان همین حوالی. شایدم برم هروی. ببینم چی میشه. مهم راه رفتن گشتن هست. همین خبر تازه ای نیست. برم دوباره بشینم پای کتاب. صبح که تا هفت فکر کنم خوندم بعد خوابم گرفت خوابیدم تا ده اینطورا بعدشم گیج میزدم هیچی نخوندم :( از خودم بدم میاد وقتی اینجوری میشم. اما حالم خوب میشه میدونم برم عکاسی بهتر میشم.
کتاب برادران کارامازوف ، نوشتهٔ فیودور داستایفسکی ، ترجمهٔ احد علیقلیان ، نشر مرکز
امروز حالم بهتر است ، ولی حالا دیگر میدانم که این حال دمی بیش دوام ندارد. بیماریم را خیلی خوب شناخته ام.
درباره این سایت