من تازه گرم شد خوندنم :دی تا دوازده بیدار میمونم میخونم بعد میخوابم صبح پا میشم . خوب نبود امروز اونجوری که ازم توقع میره نبودم اما سعی میکنم بهتر بشم فردا.
کتاب برادران کارامازوف، نوشتهٔ فیودور داستایفسکی ، ترجمهٔ احد علیقلیان ، نشر مرکز
نگاهش گاه عجیب خیره میشد بی آن که اصلا شمارا ببیند. کم حرف و تا حدی دستپاچه بود،اما گه گاه ـ راستش فقط وقتی با کسی تنها میشد ـ ناگهان سخت پرگو ، ویری و خوش خنده می شد و گاه اصلا بی هیچ دلیلی می خندید. اما این سرخوشی که سریع و ناگهانی به سراغش می آمد همانطور زود و ناگهانی هم از بین میرفت.
درباره این سایت