فکرشو نمیکردم یازده سال شده باشه.خیلیه. چقدر ساده و معصوم بودم. چقدر عذاب آور بود اوایلش. چقدر زود بزرگ شدم. یازده سال. و تازه بعد از این مدت احساس راحتی بیشتری دارم حالا. ولی هنوز تلخِ. هنوز بهش فکر که میکنم نفرت همه وجودمو میگیره. شاید ظاهرش خوب بشه اما جای زخم همیشه موندگاره. هیچوقت نمیبخشم حتی به خاطر آرامش خودم. باید باشه تا دیگه اتفاق نیفته. هرچند که من هیچ تقصیری نداشتم. جز همون سادگی. هنوزم وقتی فکر میکنم همه چی تازه میشه. ترس. گریه. هرچند که هیچ اتفاقی نیفتاد اما بچه رو چه بزنی چه بترسونی یکیه. متنفرم ازش. 

من هیچوقت خوب نمیشم. فکر نکنم خوب بشم. 

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

idehmedia1 کانون فرهنگی آموزش قلمچی (خواف و رشتخوار) اشتیاق وکيل پايه يک هیچ اندر هیچ مجله پزشکی و آزمایشگاهی Amanda گل افشان