من تازه کتاب سوم هستم میدونم خیلی کند پیش رفتم. چون امروزم مثل خیلی از روزای دیگه یهو چند بار باتریم تموم شد. هرچند الان اوکیم. نه جوری هست که آدم حوصله اش سر بره نه اونقدر جذاب شده باشه که نتونی ولش کنی یه چیزی این مابین هست. البته میدونم کم کم جذاب میشه فقط باید بخونم و جلوبره. همین. امروز عکاسیم نرفتم. مثلا گفتم کتابو جلو ببرم. ولی فردا باز میرم کم کم دارم از این مجموعه ام خوشم میاد نمیدونم چرا دوسش دارم. دیگه این که همین. هوام گرم شده حسابی. دیروز باید میدیدی یه ساعت رفته بودم بیرون خیس بودم برگشتم:/ فکر کنم لاغر شم سر این مجموعه :دی :/ ولی دوست دارم گشتنو و دیدن سبزی درختا و خیابونهارو.
کتابم که میدونین چیه؟: برادران کارامازوف ، نوشتهٔ فیودور داستایفسکی ، ترجمهٔ احد علیقلیان ، نشر مرکز
درباره این سایت