امروز به اندازه ی دیروز خوب نبودم. کمتر کار کردم اما تا ساعت ۱۲ بیدار میشینم به کار. امروز تا الان فقط کتاب خوندم از الان به بعد خورده کاریامو انجام میدم. عصرم رفتم بیرون خرید. یه مانتوی معمولی البته پاییره شد چهارصد تومن :/ خیلی معمولی بودا هرچند سادست و من دوسش دارم اما خب. بیخیال فردام قراره با مهسا و ساجده بریم بیرون واسه همون رفتم لباس خریدم چون لباس گرمام همه شمالا و نیاوردم هیچی. هوام خب حسابی اینجا سرده. همین کم حرفی منو ببخش. نمیدونم چرا نمیتونم زیاد حرف بزنم یه خورده تقریبا حسابی بی حوصله ام. راستی عصری رفتیم قرصم پرسیذیم هیچ جا نداره از شانس من دکترم معلوم نی کی بیاد منم که نمیتونم سرخود داروی دیگه ای جاش بخورم که. یعنی حوصله ریسک کردن ندارم. همین برم عکس ببینم شاید حالم جا اومد.
درباره این سایت