امروز ساعت چهارو نیم اینطورا بیدار شدم. کتاب خوندم تا ساعت شش و نیم هفت بعدش یه ذره خوابیدم دوباره بیدار شدم. امروز کتابمو میخونم کم مونده. الانم نشستم پاش دوباره. من یه شروع دوباره کردم این بار برای شش ماه آینده ام برنامه ریختم میدونم میتونم چون میخوام. و وقتی بخوای و تلاش کنی براش حتما میتونی. مهم علاقه ای که دارم و مسیری که انتخاب کردم هم درسته. از پسش بر میام. وقتی بهش فکر میکنم قند تو دلم اب میشه :))))) خودمو میتونم تصور کنم توی اون موقعیت که مثل استادم و مثل سونتاگ بشم. خیلی دوسشون دارم. خیلی زیاد که تمام زندگی منو تغییر دادن. البته نه که قرار باشه همه چی به ساز من باشه ها کلی قراره سورپرایز بشم تو این مسیر اما به صورت کلیشو میدونم. همین دیگه برم ببینم لایب نیتس چی میگه.
درباره این سایت