امروز روز خوبیه برای این که بالاخره با فاطمه میتونم برم بیرون. اما این که مثل بچه ادمم نشستم دارم کارامو میکنم اگه بتونم کتابمو درستو سریع بخونمش امروز تموم بشه عالیه. میدونی پیدا کردن موضوع برای حرف زدن اینجا خیلی سخته. بعضی وقتها خب من که زیاد اهل بیرون رفتنو اینها نیستم که بخوام نظر بدم راجع بهشون و اینجا در مورد اتفاقاتی که برام میفته بنویسم. اینه که منو ببخش اگه بعضی وقتها نوشته هام شاید اونجوری پر بار نیست. شاید باید از کتاب بگم اما الان واقعا هیچ نظری راجع بهش ندارم یعنی همونی هست که یه بار گفتم. دلم میخواد اینجا بمونم ونرم دیگه شمال یا شمال بمونم دیگه تهران نیام. فقط یه جا آروم بگیرم هی محیطم عوض ننشه. منظورمو میفهمی. احساس میمنم نمیتونم آرامش بگیرم اینجوری. انگار از حاشیه امنم میام بیرون و بی قرار میشم. اهااان راستی واسه زبان فرانسه تو یوتیوب درسای مصطفی شالچی رو میخوام شروع کنم. خیلی خوبه یکیشو اولشو شنیدم. خودمم که میدونی دارم میخونم. دیشب که دیدم درس یکشو یسری کلمه هاشو بلد بودم اینقدر ذوق کردم که نگو همینجوری پیش میرم تا برم کلاس. الان انگلیسی مهمه. مها میگه هرجا بخوای بری حرف بزنی انگلیسی لازمت میشه واسه همین دارم ادامه میدمش و کار میکنم وگرنه فرانسوی رو ترجیه میدم. مثل یه دنیای کشف نشده برام میمونه. از جستجو کردن دنبالش بودن لذت میبرم. خلاصه که همین این روزا با همین چیزا خوشم و حسابی کار میکنم. درسته کارام بعضیاش شاید پایه ثابت برنامم هست اما برا من تکراری نیست مثلا نگاهی به عکسها تقریبا آخرشه. تموم که بشه دوباره از اول میخونمش :دی جدی گفتم البته. همین تا ساعت سه وقت دارم بعدش باید برم حمومو حاضر بشم ببینم رفیقمو. ذوق مرگ. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Laura Wildtree elize شباهنگ صدف چند خط از حرف دل Brittany Jay