به نظرت میتونم از پس امروز بر بیام؟ هرروز صبح که بیدار میشم از خودم این سوالو میپرسم. و هر شب که میخوام بخوابم هم این که بر اومدم یا نه. دیشب که ناامید کننده بود. امیدوارم امروز خوب باشه. 

صبح که از خواب بیدار شدم واسه این که خواب از چشام بپره رفتم تو گالریم عکسارو نگاه کنم از اول. خب هرچی به عقب تر رفتم دیدم چقدر عوض شدم چقدر دورم از اون مائده ی حتی همین دو سال پیش. یه خورده ترسناکه این که تو عکسا غریب باشی با خودت. البته این ترسناک نیست ترسناک اینه که بهتر از الانت بوده باشی. من فکر میکنم بهتر شدم از الانم و نه بدتر. ولی ترس بدتر شدن تو وجودم هست. این که سه سال دیگه به مائده ی امروزم چجوری نگاه میکنم. خب این یه دلگرمی که کار کنم. مطمئنم امروز از پسش بر میام الان میخوام جامو جمع کنم که روش ولو نشم خسته شدم :دی. 

وظیفه ی خطیر صیحونه درست کردن فکر کنم کلا با من شده. چقدر ستمه از خواب پا میشی خودت صبحونتو حاضر کنی بعد یکی دیگه بخوره :دی بیچاره بابام دوازذه سال تحصیل مدرسه که هیچی دانشگاهم برام صبحونمو حاضر میکرد. اخ چه کیفی میداد برام لقمه درست میکرد میذاشت دهنم من هم با چشم بسته میخوردم. اصلا گوشت تنم میشد. حتی لباسامو اتو میکرد. دلم خیلی براش تنگ شده. هم برای بابا هم مامان. دلم میخواد زودتر برم تهران. به خاطرشون باید کار کنم. خیلی لوس بار اومدم؟ نمیدونم. تقصیر من چیه. ولی خب فکر میکنم از پس خودم بر میام. بهتره برم امروزمو شروع کنم. داره دیر میشه. فعلاا 

یه کوه ظرف مونده منو مهام دعوا که کی بشوره:دی. اخر قرار شد نصف من بشورم نصف اون ولی دعوای بدی سر اینه کی اول شروع کنه :دی اخرم خودم میشورم بابا. اصلا شاید الان جامو جمع کنم ظرفارو بشورم دیگه هفت بشینم سر کارم. ولی خب خدایی شام دیشبو مها درست کرد گناه داره همه کارارو بکنه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نرم افزار CRM پشت شیشه برف می بارد Ashley من تنها دوست خوب کيمياست... آموزش حسابداری در تهران هرچی بخوای مجله پزشکی گالری خورشید John