امروز کلاس زبان مثل باقی روزها بود. بعد از خرید کردن حدودهای ساعت سه نیم چهار خونه بودیمو نهار تخم مرغ خوردیم ://// بی هیچ میلی البته من خوردم چون فقط گشنم بود. از اون موقع هم نشستم دارم کتاب میخونم. ما عکس را از جنبه ی زیبایی شناسی مصرف میکنیم نه جنبه ی ی. یسری جاهاش خب فهمیدنش هنوز سخته یعنی سوال بر انگیزه که منظورش چیه. البته که متن ساده است فقط از همون سادگی شاید سختش میکنه. البته زیادم ساده نیست. نمیدونم. بگذریم شاید چرت گفتم. خلاصه که یک گیگ هم اینترنت رایگان دارم برای یه روز که نمیدونم چجوری مصرفش کنم. شاید فیلم ببینم. البته وقتی کارامو کردم. شبم زود میخوابم که صبح زود بیدار بشم دوباره. دیگه هم سرخوشی بسه. این نبود قول و قرارمون. قرار بود من جدی تر بشم. و البته بزرگ تر نه برعکس توقعی که ازم میره رو خراب کنم با سهل انگاری. ظرفارم باید بشورم خونه هم بهم ریختست شاید همه این کارارو کردم که فردا کار نداشته باشم. به کل بشینم پای درسو مشقم. همین. امروزم اینجوری گذشت. بیشترش مزخرف بود چون من تنبلی کردم و خوابیدم :((( قرار بود عکاسیم برم اما اصلا نشد بعد کلاس رفتیم خرید. شاید فردا برم. ازه فردا شاید باید دید چی میشه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مهرگان شيمي تک الکتریک حامی وب salemziba فاخته پرواز پاتوق وبگردي جذاب گيلاس20 آینده تکنولوژی های پزشکی برگزیده ای از اتفاقات روز در دنیا ضد روش Eshgh