رفتم اتاق عمل. مامانم گفت به کمرم امپول نزنن. خب در نتیجه بی حسی موضعی بود فقط. تجربه جالبی بود. بعد از شکستگی سرم تو بچگی اتاق عمل ندیده بودم دیگه. وزن منم سوژه ای شده بود. سعی میکردن با شوخیاشون فضارو تلطیف کنن. درست گفتم؟ اصلا تلطیف یعنی چی؟ بیخیال. درسته درد داشت. یه چیزیو محکم اولش میکشید رو زخمام. اما الان خوبم. امشبم احتمالا میریم تهران. یه خورده گشنمه. یه خورده که نه. خیلی گشنمه. امروز اصلا کار نکردم از صبح داستان داشتیم. :((( بیشتر ناراحت اونم. وسایلامو جمع کردم تهران کار کنم دوباره بر میگردم. اما کی نمیدونم. 

 

یادم رفت پستش کنم اون موقع. الان ساعت هشته فکر کنم وقت خونه رفتن منتظرم پرستار بیاد زودتر. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Ayoo سفره یکبار مصرف هاشمی سالم زیبا رزرو ارزان ترین تورهای مسافرتی داخلی و خارجی ماشین ظرفشویی صنعتی سریال ایرانی منادی وحدت دست سازه احسان کریمی دامپزشک اینترنتی