اومدم بیمارستان این دکتر میگه جراحی میخواد باز. خیلی میترسم از این جراحیا که از یه جا پوست میگیرن میزنن رو اون یکی. مامانم اینا نگرانن. نمیدونن چیکار کنن الان پانسمان میشه بعدش بستری میترسم میترسم میترسم بعنتی این چه بدشانسی بودا دختر حواستو جمع میردی. نمیدونم چیکار کنم دلم میخواد های های گریه کنم به خاطر مامان ایا جلو خودمو گرفتم. باید برم الان میان. برام دعا کن.
درباره این سایت