صبح که بیدار شدم نمیدونم ساعت چند بود فقط درد احساس میکردم بزور صبونه دادن بهم. پانسمان شکمم رفته بود کنار گفتم بریم بیمارستان ببینیم چیکارش کنن خب جمعه است و هیچ جراحی بیمارستان نبود. پرستار برام بستش تا فردا زنگ بزنم به دکتر شمالم مثل این که بخش نامم اومده هیچ دکتری حق نداره مریض کسی دیگه رو ویزیت کنه :/ حالا دکتر شمالم قبلا اینجا کار میکرده میشناسه ولی خب اگه قبولم نکنن چی؟ فکر کن دوباره این همه راه برم تا شمال. اونجام که دستشوییش اصلا درست نیست فکر کن چه مصیبتی میشه. همین اینجا هم زورم میادو میترسم برم دستشویی :/ خلاصه تازه الان میخوام شروع کنم به کار کردن کارکردن که نه کتاب خوندن. همون مائده های زمینی مائده های تازه. ببینم فکرمو منحرف میکنه از گرفتاری الانم. میلم به هیچی نمیکشه :(((( اما گشنمه دلمم میخواد های های گریه کنم. قرصامم تموم شده و دکتر نیومده. باید بفهمی چقدر حالم خوب نیست. فقط دلم میخواد زودتر همه چی درست بشه. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سالم زیبا Bobby Chinese Liquid sulfur dioxide manufacturer ذکر نور ایران فیلم سيتي دانلود | مرجع دانلود نرم افزار, بازی, کتاب, موبایل, عکس sucess هشتمین بهشت