خب این کتابم تموم شد. نوشتهٔ مارتین هایدگر ، ترجمهٔ فرهاد سلمانیان، نشر مرکز. از اسمش معلوم نمیشه که چیه. نمیاد بگه معنی تفکر چیه؟ یجوری مینویسه با هم فکر کنیم که بفهمیم تفکر چیه. البته فکر کنم. و این که کتاب خوبی بود. راجع به موضوعاتی حرف زده بود که واقعا آدم درگیر میشه. احساس میکنم مغزم داره منفجر میشه از داده هاش بس که تند خوندم پشت سر هم. ولی فهمیدم اینجوری نبود که فقط بخونما. حرف زدن راجع به کتابا چند وقته سخت شده. بگذریم. نمیدونم الان چیکار کنم تصمیم گرفتم دفترمو بنویسم یه چیزایی برام یادآوری بشه. در مورد عکاسی کردنم. اگه مغزم بکشه شاید یه مقاله هم بخونم. نمیدونم.
اقا احساس میکنم یه اتفاق بد افتاده چند وقته حس میکنم گوشم ضعیف تر شده :( باید برم شنوایی سنجی و دکتر که هی عقب میندازمش.
هوس فیلم دیدنم کردم.
تصمیمم هم برای فلسفه قطعی شد میرم همون رشته فلسفه و نه فلسفهٔ هنر. فقط تلاش زیادی میخواد که سعی میکنم امسال همهٔ نیرومو بذارم. فردا هم میرم انقلام چند تا کتاب بخرم براش که شروع کنم.
همین دیگه. بغل پنجره حسابی کیف میکنم. کاش همیشه حالم خوب بود.
درباره این سایت