این همه نوشتم نوشتم نوشتم اما یادم رفت اینو بگم ممکن با یه اتفاق بد همه رویاهام دود بشه بره هوا. فکر کن دیگه نشنوم. فکر کن همه اینها بیهوده بشه. فکر کن تلاش کنی اما به خاطر یه نقص مجبور بشی رهاش کنی. اون قدر تو خودت بری که دنیارو فراموش کنی. میترسم از برای همیشه نشنیدن. از این که یروز صبح بیدار بشم ببینم هیچی نیست دنیا خالیه. همینجوری بدون سمعک ها انگار واقعا نمیشنوم. چقدر من بدبختم. البته تو این قضیه. اما این نمیذارم باعث شه دست از تلاشم بردارم. امیدوار دیر اتفاق بیفته. خیلی خیلی دیر. وقتی نزدیک مرگ بودم نه الان تو اوج جوونی. به هر حال بگم من داغون میشم برای همیشه اگه اتفاق بیفته. فکر نکنم اینقدر قوی باشم مه بتونم باهاش کنار بیام. دوست ندارم بهش فکر کنم. یهو یادمافتاد فکر کن دیگه نشنوی و کلی رویا داشته باشی که بدون اون محقق نمیشه. :((( زمان کمه. خیلی خیلی کمه.
درباره این سایت