میبینی ؟! سکوت کردم و خودم زیاد حرف نمیزنم که شرح حال نشه. نمیدونم چیکار کنم که این اتفاق نیفته. ولی الان طاقت نیاوردم. راستش هنوز به خاطر این که نیست و نمیشه باشه ناراحتم اما کاری نمیتونم کنم. برای پرت کردن حواسم سرمو گرم کارام میکنم جوری که وقت غصه خوردن نداشته باشم یا شاید بیشتر عصبانیت و کلافگی رو عقب برونم. فقط فکر میکنم باید کار کنم باید بخونم ، بشنوم ، ببینم ، فکر کنم. این روزا خوب و بد میگذره. جای مها هم خالیه. دلمم برای رشت تنگ شده. فیلمارو که میبینم این روزا فکر میکنم چه دنیای باحالی رو از دست دادم. هرچند که دنیای کتابها دنیای مورد علاقمه اما اینا هم بد نیست منظورم دنیای فیلمو موسیقی هست. فعلا هنوز آماتورم توشون ولی همینم برام هیجان انگیز. دلم میخواد موسیقی ها و فیلم هارم علاوه بر کتابها کشف کنم. فیل دیدنمو بیشتر مدیون مهسام وگرنه من اصلا اهلش نبودم زیاد ادم هوس میکنه فیلم ببینه وقتی کسی هست که اینجوریه کنارش. 

این روزا با تمام اینها بخشی از ذهنم همچنان فکر میکنه که آدم بدیم. نمیدونم چرا :( این فکر واقعا آزرم میده این که اشتباه کردم حتما و شاید جبرانی نداشته باشه با این که نمیدونم دقیق اشتباهم چیه :( فکر میکنم من ادم خوبی نیستم. این یه جمله ی مسخرست اما بیشتر وقتها تو ذهنم تکرار میشه. مدام و مدام. هر فرصتی که بدست میاره. دست از سرم بر نمیداره راه فراری ازش ندارم نمیدونم چجوری خودمو خلاص کنم. بعضی وقتا میگم براچی باید زندگی کنم وقتی اینقدر بدم. چرا هیچیم اونجوری که من میخوام نیست. چرا اینقدر عقبم چرا اینقدر نقص دارمو بدم. چرا احساس میکنم هیچکس ، دقیقا هیچکس نیست که من براش وجودم ارزش داشته باشه یا بهم سر سوزن علاقه داشته باشه. همش فکر میکنم هرکدوم از اطرافیانم دنبال تغییر دادنم هستن اونجوری که خودشون میخوان و اگه من نباشم اونجوری طردم میکنن. وحشتناک این موضوع میدونم. هیچکس اونی که هستیو نخواد. و مدتم در صدد تغییر دادنت باشن. اینروژا احساس میکنم حتی منم بقیه رو نمیتونم درک کنم. منی که اینجوری نبودم واقعا اما الان انگار این استعدادمم از بین رفته تو دنیای واقعی. اما تو دنیای کتابها و فیلم ها هنوز هست. جای شکرش باقیه اما چه فایده. بعضی وقتها دلم میخواست برای جای دیگه ای بودم. اما خب فعلا مجبورم همینجا باشم. نمیدونم تا کی دووم میارم. این روزا دوباره حالم بده در ظاهر خودمو میتونم کنترل کنم اما از درون نه. هر کاریم میکنم نمیتونم از زندگیم راضی بشم. بیخیال. خسته شدم از زندگی. شاید دیدن اون فیلمم دوباره فکر نبودنو به ذهنم اورد. اما احمقانه است. تو فیلما همه چی راحت اتفاق میفته هرچقدرم که در ظاهر سخت نشونش بدن. دیگه دارم پرگویی میکنم. فعلا


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت معماران کارینا مرغ گینه همیاران علم نجوم شورای دانش آموزی دبیرستان طلوع آزادی شهرکرد خرید و فروش کلش هرچی بخوای عرقیات کولر گازی بانه