به خودم میگم اگه حرف نزنیو یه روز ننویسی بهت نمیگن که لالی! جواب میدم فقط دلم میخواد این روزا تو خاطرم بمونه. روزایی که یه بخشی از وجودم مدام میخواد بهم بگه که نمیتونی و از پسش بر نمیای. خب منم میگم باشه بگو! هرچقدر که میخوای بگو من کار خودمو میکنم.میدونم خیلی عقبم. به اندازه ی چند سال حتی. ولی الان تو این موقعیتم و کاری جز تلاش کردن ازم بر نمیاد. هنوز نا امید نشدم از خودم. به خودم میگم امسال نه سال دیگه از الان براش تلاش کن. شد که هیچی. نشدم دوباره بلند میشیو شروع میکنی.این روزا اینقدر درگیر شدم که زمان سریع برام میگذره و چشم بهم زدن میبینم که شب شد و یه روز دیگه هم سپری شده. روزایی که از چهار صبح شروع میشنو ده شب تموم. گفته بودم دارم یسری عادت هامو تغییر میدم. از همه چی. عادت کار کردن، عادت خواب یا بیداری، عادت تغذیه ی درست، عادت عمل کردن به برنامه و خیلی چیزهای دیگه. منتظرم بهتر بشم بتونم پیاده روی هم برم. نمیدونم کی رشت برگردم شاید با مها شاید هم دیرتر.

اقا جادویی نیست که ما هرکدوم زمان و مکان خودمونو داریم؟ یعنی هر آدمی مختص خودشو داره. حتی اگه دوتا ادم یک جا باشن باز زمان و مکانشون با هم فرق میکنه. به ظاهر اینجوری نمیاد. ممکن بگم برای من ساعت سه برای مها هم سه هست. اما متفاوت از یکدیگر است. مها خوابه و من بیدار. شاید چون به نظرم زمان یه امر ذهنی میاد و مکان هم عینی. حتی مکان هم اینطوریه. مها یه جاست من یک جا و هردو توی یک محیط مشترک. منظورمو میفهمی؟ باز فرق میکنه. توضیح دادنش سخته شاید اگه جای نوشتن حرف زدن بود راحت تر میشد گفت شاید هم باید بیشتر بهش فکر کنم. قشنگ معلومه درگیر هابز هستم نه؟ یه خورده سخت هست اما میفهمم. و این خودش جای شکر داره. دیگه وقت نوشتن ندارم استراحتم تموم شد. فعلا. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اوج گستران | ارائه کننده انواع تجهیزات شبکه و زیر ساخت شبکه فاخته پرواز آزاد آموزش خیاطی و طراحی لباس در تهران فروشگاه مجازی محصولات دانلودی گیم نیکو جوان ايراني آواز مـــــــــهربانی اس ام اس 93 | پیامک 93