میدونی ترس باعث میشه کند بشی و نتونی ادامه بدی. راکد بشی و حرکن نکنی یا فقط درجا بزنی. ترس خودش ترسناک برای من. توی درس خوندن تصمیم گرفتم تا شجاع باشم. شجاع باشمو انجامش بدم نه این که از ترسم دست نگه دارمو مدام وقتمو هدر بدم و فکر کنم حالا اگه نشه چی میشه و بترسمو یه گوشه کز کنم یا های های براش گریه کنمو اشک بریزم.
امروز اولین روز اجرای برنامم بود و هست. خواب موندم اگه صادقانه بگم . اما جا نزدم. امیدوارم برسم کتابمو بخونم حدود صدوهفت صفحه سهمیه امروزمه. درست خوندنش مهمتره اما انجام دادنشم برام مهمه اگه بتونم زمانو هدر ندم میرسم. باقی کارامو خوب پیش میبرم ۵۰۴ یا فرانسوی رو خوب جلو اومدم. هنوز نگاهی به عکسها و دفترمم میخونم. پیاده رویم میرم روزی دو بار. به انگلیسی هم برای خودم مینویسم تا دستم راه بیفته. یه کتاب a selection. هم دارم که روزی یک صفحه اشو باید بخونم واقعا سخته. خیلی سخته ولی ولش نمیکنم. کنکورم میدم و سال ۹۸ داره تموم میشه آزمون و تحلیلش. برای دل خودم موزیک هم گوش میدم. اهنگ هایی که فکر میکنم خوبن و بهم ارمش میدن و ارومم میکنن و امیدوارم. ما بین درسها بهم میچسبن. برای زبانم هم اخرای شب پادکست گوش میدم. کارای یک روزم تقریبا همینهاست. مهمترینش خوندن کتابه که از صبح شروعش کردم امیدوارم برسم بهش. زیاد وقت ندارمو نمیدونم چرا زمان وقتی کار داری اینقدر تند میگذره. چشم به هم زدن شد ده. تا اخر اسفند ده تا کتاب قراره بخونم. نگو نمیشه. من میتونم از پسش بر بیام فقط پنج ماه وقت دارم میخوام ثابت کنم که میتونم و تا برنامم رو کامل انجام ندم شب نمیخوابم. برام دیگه ساعت خواب و بیداریم مهم نیست تا جایی که جون دارم بیدار میمونمو صبحا تلاش میکنم زود بیدار بشم. خب من که ماشین نیستم سر یه ساعت استارت بخورمو سر یه ساعت خاموش بشم. والا وقت کمه. زمان مثل ماهی از تو دست ادم لیز میخوره. بهم امیدوار باش نگو از راه خارج شدم این مهمه برام که قبول بشم. فقط دعا کن توش شکست نخورم که میترسم نتونم باهاش کنار بیام. اخر شب قراره به خودم جایزه بدم :دی یه استیکر ستاره ^___^ :دی خدایا این دلخوشی هارو از من نگیر. برم دیگه ده شد. زمان لعنتی اینقدر زود نگذر. فعلا درگیر لاک هستم. جان لاک. برم که کلی از تفکراتشو قراره بهم بگه و منم دو تا که کمه کلی گوش شنوا دارم تا بشنومش.
مها برام استیکر پاریس خریده چیزی که میدونه عاشقش میشم. مها برام خیلی چیزا میخره و من نمیدونم چجوری میتونم براش جبران کنم. برام هایلایتر فابر کاستل یا روان نویسای دوازده رنگ استدلر یا خودکارای اکلیلی یا چسب های رنگی رنگی هم خریده. میدونه عاشقشونم کاش منم میشد براش چیزی بخرم که دوست داره تو فکرشم حسابی. خیلی دوسش دارم نه به خاطر این چیزهایی که برام میخره. چون هست و برام دلگرمی هست. و چون شاید دلیلی نداره دوست داشتنش. چقدر خوبه با هم خوب شدیم و همو شناختیم. این روزا با هم کار میکنیم تو خونه. از این که هست خوشحالم.
درباره این سایت