اینجا مثل سیبری میمونه. فرقیم نداره بخاری زیاد باشه یا کم هوای گرم بالا میمونه و هوای سرد پایین. اتاقو دستشوییم که حیاط خلوت. خیلی سرده خیلی. من دیشب با پاپوشو دستکش خوابیدم همشم سرم زیر پتو بود :/ صبح هم ساعت چهار بیدار شدم اما اینقدر سرد بود نتونستم از زیر پتو بیام بیرون. وضعیت مزخرفی ولی کاری نمیشه کرد. اینجام اینجوری دیگه فقط امیدوارم مریض نشم. الان پتو پیچ تازه میخوام برم سر جام بشینمو شروع کنم. با این که دیر دارم شروع میکنم اما قول میدم خوب کار کنمو فردا زودتر بیدار شم. کاش افتاب بزنه هوا گرم تر بشه. فکر نمیکردم زمستون اینجا اینطوری باشه خیلی رویایی تصورش میکردم :دی به غلط کردن دارم میفتم که این همه ذوق داشتم برای اینجا اومدن :دی خلاصه که بریم یه روز سرد زمستونی رو با کارکردن گرم کنیم.
درباره این سایت