قبلا گفته بودم یاداوری خاطرات یا اتفاقات تلخ عذاب دهنده است و همیشه دنبال راهی بودم که اون اتفاقات رو فراموش کنم و فکر میکردم چقدر بده این خاصیت مغز یا ذهن ما که خاطراتو مرور میکنه و به یادمون میاره.
امروز صبح یاد اولین باری افتادم که با استادم کلاس داشتم. اون حسی که داشتم اون موقع انگار ترس بود یه کم و این که نمیدونستم چه چیزی در انتظارم هست. خب قبلا هم گفته بودم که دعوا بود سر اون کلاس و من با پررویی برداشتم اون کلاس رو. اما چقدر گاهی لذت بخش یادآوری یسری اتفاقات. مرورشون انگار حسی که داشتیو برات زنده میکنه. حس خوبشو. با فکر کردن به اون موقع قلبت تند تر میزنه. حالا که گذشته و تو میبینی به واسطه ی اون اتفاق ، برای من استادمو اون کلاس ، این قدر تغییر کرد زندگیتو تازه خیلی چیزهارو یاد گرفتی. حس خوبی دارم امروز. با مرور خاطراتم لابه لای درس خوندنامو کار کردنام. انگار یجور شعف یجور شادی کل وجودمو بگیره. پخش بشه توی کل بدنم و به یادم بیاره که زنده ام و روزهای خوبی رو پشت سر گذاشتم و امید بهم بده که میتونم دوباره تجربه کنم تمام حسهای خوبی که داشتمو. این که آدمهایی باشن که حالا دوسشون دارم. چقدر با فکر کردن و یاداوری اون روزها و حتی همین روزهایی که به خاطر اون روزهای گذشته یادگرفتمو اینجوری میگذرونمشون رو خوشبختم. باید سخت تر کار کنم. باید بیشتر زمان بذارمو ممنون بودنم رو اینجوری نشون بدم. نشون بدم که قدر میدونمو برای لحظه لحظه هایی که سپری کردم ارزش قائلم. دلم میخواد نشون بدم که لیاقتش رو داشتم. لیاقت نشستن توی اون کلاس رو. دلم میخواد واقعا دلم میخواد از استادم یجوری تشکر کنم و راهی به نظرم نمیرسه جز تین که سعی کنم چیزهایی که یادم داده رو مرور کنم و انجامشون بدم. خیلی دوسشون دارم. خیلی خیلی زیاد. و این فقط وقتی مشخص میشه که من این راهی که بهم نشون دادنو ادامه بدم و قدر لحظه هام و چیزهایی که یادگرفتم رو بدونم. نمیدونم چجوری حس خوبمو بهت منتقل کنم تا تو هم این شادی این سرخوشی که به واسطه ی مرور خاطراتم کل وجودم رو گرفته تجربه کنی. فقط باید بهش فکر کنم تا کل بدنم از هیجان و از شادی لبریز بشه. چقدر من ممنونم. نمیدونم ممنون کی فقط ممنونم که سر راه من قرار گرفت. از این که یادم دادن که زندگی بیهوده ای نداشته باشم بینهایت قدر دانم. کاش بتونم یروز جبران کنم و یا این شادی رو که تجربه میکنم منتقل کنم بهشون. این حس خوشبختی و شعف رو. مرور خاطرات خوشم لذت بخشه و من میون کارهام لبخندی از ته دل میزنمو ادامه میدم. و لذت میبرم از زنده بودن و زندگی کردن و این که انگار دیگه هیچ کدوم از خاطرات تلخم هیچ اهمیتی ندارن. و من خوشبخت ترین مائده ی توی دنیام.
درباره این سایت