خوندن کار عجیبی هست. فرقی نمیکنه به چه زبانی. آدمو غرق خودش میکنه. غرق که میشی دیگه کلمات رو نمیفهمی که داری میخونیشون. انگار حرکت کنی و یه دنیای فوق العاده رو جای دیگه ای تجربه کنی. انگار از جایی که هستی کنده بشی جدا بشی و بری. نمیدونم کجا. انگار کتاب با کتاب فرق کنه چیزی که فقط مختص همون کتاب هست. نمیتونی بگی میری تو دنیای نویسنده. نه دنیای کتاب با دنیای نویسنده اش یکی نیست حتی خود نویسنده هم به نظرم اگه کتابشو بخونه تازه تجربه میکنه اون دنیای مختص اون کتاب رو. و من واقعا لذت میبرم از پرسه زدن توی دنیاهای کتابها. هرکدومش جدا از هم. دلم میخواد زندگیشون کنم.
خب من دارم کارامو میکنم تا صبح هم که بیدارم. الان داشتم ماتیلدارو میخوندم. درسته قبلا خوندمش اما انگار همون نسخه فارسی هست. فکر میکردم به زبان دیگه ای که بخونی تمایزی داره اما اینجوری نیست خیلی راحت و منو غرق خودش میکنه. دختر بچه ای که عاشق کتاب خوندن. بچه بودم باهاش همزاد پنداری میکردم اینقدر خنگ بودم نمیکردم برم دنبال اسم کتابایی که نام برده و بخونمشون. به هرحال من این کتابو به خانواده هایی که بچه دارن توصیه میکنم. من که با این سنم حسابی کیف میکنم میخونم :))))) بشینم پاش یه روزه تمومش میکنم ولی خب کارای دیگه اجازه نمیده و همینطوری وقت کم میارم.
یه کتاب خریدم برای لیسنینگ هست من هنوز قلقشو یاد نگرفتم. یه خورده رو مخمه ولی کتاب خوبی هست. اسمش هست Tactics for Listening . من سطح بیسیکشو خریدم. کاش راه بیفتم توش. اون کتاب گرامر که مال مامانم هست خیلی خوبه اما فکر نکنم الان پیدا بشه وگرنه اونم معرفی میکردم. یه برنامه هم هست به اسم mem rise من وقتی از کارام خسته میشم گاهی باهاش کار میکنم مثل بازی میمونه ولی لغتها رو حفظ میشی. هم فرانسه رو کار میکنم باهاش هم انگلیسی رو. دیگه این که گفتم شاید مثل من کسی بدردش بخوره واسه همین معرفی کردم. بدرد بخورن. این روزا میشه گفت تقریبا نصف برنامم فقط زبان و وقت کم میارم باید تعادلی بین کتاب خوندنو زبان کار کردنم ایجاد کنم. بیشترش برای زبان میره واسه همین کتاب میمونه و زیاد جلو نمیبرمش. فردا میخوام فقط کتاب بخونم و امشب زبانهارو انجام بدم. نمیدونی چه سخته. ولی من هرطوری شده یاد میگیرم و تعادل رو ایجاد میکنم.
برم دیگه این روزا واقعا از خودم راضیم. یه خورده هم اصلا شبیه عید نیست هرچند که هوا شبیه بهارهای هرسال اما کو دل خوش با این درگیری این روزها. همین که کاری داریم تو خونه انجام بدیم من راضیم. من که همیشه تو خونه ام :دی ولی دلم میخواست برم بیرون وقتی هوا دلبر میشه.
فکر کنم کنکورم باز عقب بیفته نه؟ من باید بخونم شاید قبول شدم خدارو چه دیدی.
فکر کن تو برنامم زدن تست کنکورم هست هنوز بهش نرسیدم این دو روز. خدایا یه کم وقت اضافه میخوام چرا اینقدر زود شب و روز میشه.
she travelled all over the world while sitting in her little room in an English village.
درباره این سایت