از ساعت هفت امروز بیدار شدم بدون زنگ ساعت الان یه مدت هست که این ساعتا بیدار میشم. به هر حال انگار حالم خوبه حسابی حداقل پرخوابی ندارم به جز دیروز که یهو باتریم تموم شدو خوابم گرفت دوساعت. تا ساعت چهار هفت ساعت وقت دارم کارامو انجام بدم که برم عکاسی. به شرطی که هم اول مقالهٔ اشباح اگلستون رو بخونم که یه چیزایی ییادم بیاد برای خودم هم این که چند تا عکاس ببینم. و باقی کارام که انجامشون بدم. اول میخواستم کتابم تموم بشه بعد مقاله رو بخونم اما فعلا اونو استپ میدم اول اینو میخونم بعد چون دیر میشه از سال جدید با خودم قرار گذاشتم حتی اگه هدف بزرگتریم دارم انجامش بدم نه زوری ها من عکاسی زوری نمیکنم واقعا چون دوست دارم میگم باید برمو تنبلی نکنم. اگه امروز نشد برم حتما فردا میرم. ولی باید کارامو امروز انجام بدم. همین الان میشینم پای مقاله. چند بار خوندمش اینو ؟ اصلا تکراری نمیشه. و خیلی به مظرم مقاله ی مهمیه. این روزا یه ذره میترسم که نتونم خوب عکاسی کنم اما دارم تلاشمو میکنم که بشه. یعنی میشه بتونم از پس مجموعه ی جدیدم بر بیام؟ خیلی دلم میخواد واقعا انجامش بدم. براش هیجان و ذوق دارم و یه کوچولو استرس. 

دیگه همین دو مین مونده به ساعت نه. بهتره برم شروع کنم. این روزارو دوست دارم حتی اگه یهو حالم بد بشه که مسخرست نباید توجه کنم به فکرای منفی فقط باید همه انرژی و تلاشمو بذارم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Nicole چرت نامه خودم برنامه نویس شباهنگ Colby اخبار کره ملک اجاره ای travel کارنامه ماهانه داک افسونگر دلها