وااای بالاخره این بخش نظریه ی مُثُل افلاطون تموم شد. روش گیر کرده بودم اساسی. اصلا عذاب بود خوندنش. خود نظریه نه ها. میدونم نظریه چیه کتاب جمهور افلاطون رو خوندم ولی این اصلا یه چیز قاطی بود. حوصله سر بر هم بود برا من به شخصه شاید از نظر بقیه خیلی کامل و خوب بیاد. هوووراااا رسیدم فصل جدید. دلم میخواد زودتر تموم کنم کتابه رو. بشینم پای کتابایی که خریدم. 

صبح ساعت شیش شیشو نیم بیدار شدم ولی ساعت نه نیم یهو باتریم تموم شد خوابم برد :دی خیلی رو اعصابمه وقتایی که اینجوری میشه اصلا نه دست خودمه نه میتونم خودمو بیدار نگه دارم. خیلی بده یهو داری کار میکنی اینجوری بشه. الان میخوام بشینم کارای دیگمو انجام بدم اونا که انجام شد بعد دوباره کتابو دست بگیرم. من فقط زبان فرانسویمو به امید پنجا سالگی اگه زنده بودم ادامه میدم که بتونم بخونم کتابای اصلی نویسنده های مورد علاقمو. انگلیسیم بعدش نه به اندازه فرانسوی. 

از دیروز که اومدم خونه هم پاهام درد میکنن هم دستام که کتابارو باهاشون ورداشتم :/ یعنی اینقدر بدنم نرمه:/ البته واسه کم خونیم هستا که قرصاشو میخورم. بگذریم. 

من فکر میکردم خوندن پرومته ی بااک قبل داستاناش بهتره دیروز نمیدونم چی شد که اقای پور ازاد برعکس اینو گفت خلاصه که نمیدونم چه کسایی اینجارو میخونن اما من حرفامو بر اساس فکرو اندازه عقل خودم مینویسم شاید خیلیاش واقعا درست نباشه. 

این کتابرو دارم میخونم به این نتیجه رسیدم فلسفه هنر باید با روحیه ام سازگار تر باشه. حالا تا موقع انتخاب رشته این جابجایی بین این دوتارو زیاد دارم. 

برم دیگه دلم میخواد بعد چند روز یه روز پر کار کامل داشته باشم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت خدمات نظافت پاکرویان کیارش تجهيزات اداري و خانگي Laptop Mag مجتمع فنی باران علوم اسلامشهر ایرونی مد | مدل لباس و الگوی لباس بانک پایان نامه های روانشناسی Julie Thomas Criminal law neyshabur نگین سازه